فیلم «نیکسون» - ۱۹۹۵
کارگردان ............... اولیور استون
بازیگران اصلی:
آنتونی هاپکینز ............. ریچارد نیکسون
پاول سُروینو ............... هنری کیسینجر
اِد هریس .................... هوارد هانت
جوآن آلِن ................... پَت هریس
نیکسون همیشه برای من یک نام بود. همچون ریگان و کارتر. اما این چند وقت سعی کردم کمی بیشتر در مورد نیکسون بدانم. اگر چه میدانم آنچه که در اینترنت خوانده میشود، آن عمق لازم را ندارد و تنها به درد نوشتن مطلبی در وبلاگ میخورد، با این حال از لابلای همین نوشتهها هم به نکات بسیار جالبی در مورد نیکسون پی بردم.
نیکسون و یار غار و وزیرِ نه چندان وفادارش «هنری کیسینجر» نقش برجستهای در شکلگیری دکترین سیاست خارجه آمریکا در دوران جنگ سرد داشتند. از دید روابط خارجی نیکسون موفقترین رییس جمهور چند دهه اخیر آمریکا است. در شرایطی که آمریکا با چین هیچ گونه رابطه سیاسی نداشت و خصومتهای آمریکا و شوروی میرفت تا آتش جنگ اتمی را شعلهور کند، این رییسجمهورِ جمهوریخواه آمریکا بود که توانست در عرض کمتر از سه ماه به دو پایتخت مهم کمونیستی آن زمان سفر کند: پکن و مسکو. او به قول صریح هنری کیسینجر «آخرین رئیسجمهور متفکر استراتژیک آمریکا» بود[۱].در جریان رقابتهای انتخاباتی در دور دوم ریاست جمهوری خودش یکی از بزرگترین پیروزیها را در تاریخ رقابتهای ریاست جمهوری آمریکا کسب کرد: با بیش از شصت در صد آرا.
او سه بار نامزد ریاست جمهوری شد. در اولین حضورش برای انتخابات ریاست جمهوری با اختلاف اندکی بازی را به جان اف. کِنِدی باخت. مناظره انتخاباتی او با کندی بسیار مشهور است. این مناظره اولین مناظرهای بود که از تلویزیون ملی آمریکا به طور مستقیم پخش شد. نیکسون در این مناظره کاملا بههمریخته بود، بگونهای که صورتش خیس عرق شده بود. بلافاصله پس از مناظره مادرش با او تماس میگیرد و جویا حال او میشود. این نکته در فیلم بارز است که هر جا نیکسون دچار استرس میشود، صورتش خیس عرق میشود. در عوض کندی مصمم، خوش چهره و راحت بود. گویی دوگانه کندی-نیکسون دو گانهی خیر و شر است. کسانی که مناظره را از رادیو شنیده بود معتقد بودند نیکسون برنده مناظره بود، اما بینندگان تلویزیون نظری عکس داشتند. با ترور جان اف. کندی و سپس برادرش باب کندی راه برای او هموار میشود تا دوباره در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند. اما این بار دیگر رقیبی ندارد و وارد کاخ سفید میشود. یکی از جالبترین سکانسهای فیلم زمانی است که نیکسون به پرترهای از کندی خیره میشود و میگوید: «مردم به تو نگاه میکنند و آنچه را که میخواهند باشند میبینند. به من نگاه میکنند و آنچه را که هستند میبینند».
نیکسون روابط را با چین احیا کرد، با مسکو قرار داد کنترل تسلیحات هستهای (SALT) را امضا کرد، به جنگ ویتنام پایان داد و مناسبات جنگ سرد را شکل دیگری داد. با این حال او در زمره منفورترین روسای جمهور آمریکا دستهبندی میشود. زمانی که تمبر یادبود نیکسون از سوی دولت آمریکا منتشر شد، روزنامه شیکاگو تریبون نقل قولی را از فردی منتشر میکند که میگفت ترجیح میدهد نامه را دستی به مقصد برساند. مطابق گزارش اداره پست آمریکا این تمبر فروش خیلی کمی داشت.
او سراسر عمر دروغ گفت. برای رسیدن به اهدافش کاملا ماکیاولی اخلاق را زیر پا نهاد. آدم منزوی بود. برخلاف اسلاف خودش در دفتر بیضی کاخ سفید نمینشست و تنها در اتاق خودش به امور ریاست جمهوری میپرداخت. دوستان کمی داشت. تنها رییس جمهور در تاریخ ایالات متحده است که از سمت خود برکنار شد. اگرچه استعفا داد اما راهی برای ماندن نمانده بود. آنچه باعث استعفای او شد به واترگیت معروف است. سیاستمداری بود که از انجام هیچ کاری ابایی نداشت: ترور، کشتار، دروغ، ارتشاء. نقل قولی از او مشهور است با این مضمون که «یک مرد وقتی که شکست میخورد، تمام نمیشود. او زمانی تمام میشود که صحنه را ترک کند»[۲]. نیکسون هیچ وقت نمیخواست صحنه را ترک کند. او ناچار به ترک صحنه شد.
اگر نیکسون توانست با مائو در پکن دیدار کند، چرا تصور نکنیم که ترامپ میتواند روابط را با جمهوری اسلامی احیا کند؟ به گمانم جمهوری اسلامی بهتر میتواند با شیطان معامله کند.
مصاحبهی جالبی با اولیور استون در خصوص فیلم نیکسون پیدا کردم. این مصاحبه در سفر اروپایی او و برای معرفی فیلم در پاریس صورت گرفته است. بخشهای مهم مصاحبه را ترجمه کردم که در زیر میتوانید آنرا بخوانید:
میتوانید در چند جمله ریچارد نیکسون را خلاصه کنید؟
او یک هیولا بود. هیولایی مضحک. به عنوان سینماگر سعی کردیم او را کشف کنیم و راهی که رفته را نشان دهیم. یکی از راههایی که سعی کردم با آن نیکسون را بشناسم، از طریق پدرم بود که از همان نسل بود. خیلی کل شق و از خود راضی. برای من و برای بیشتر مردم او مردی بود که تمام عمرش را دروغ گفت. فکر نمیکنم او از روی بدجنسی اینگونه رفتار میکرد. او خودش فکر میکرد انسان خوبیست. او شخصیت مهمی بود و پنجاه سال تاریخ آمریکا را به سیطره خود درآورد. جناح راست جدید امروز آمریکا کاملا مدیون نیکسون است. باب دال، جرج بوش و نیوت گینگریچ همه از فرزندان او هستند. همه آنها از آدم های نیکسون هستند.
آیا مرگ نیکسون باعث شروع این پروژه شد؟
نوشتن فیلمنامه را قبل از مرگ او شروع کردیم و وقتی او مرد کارمان را سریعتر پی گرفتیم. ما تحقیقات زیادی در این زمینه کردیم. در مورد نیکسون اسناد بسیار زیادی وجود دارد شاید بشود گفت او مستندترین مرد عصر ماست. فیلمنامه ما یک درام تاریخی بود که بر مبنای تحقیقات و ادراک شهودی نوشته شده بود
نیکسون عموما در خارج از آمریکا به خاطر نگرش بالایش در کشور داری مورد ستایش است. اما چرا آمریکاییها اینقدر نگاه منفی به او دارند؟
به نظر من قدرت رئیس جمهور آمریکا محدود است. ما از استعاره «جانور» استفاده میکنیم تا بتوانیم به آنچه که آیزنهاور به این مجموعه پیچیده نظامی-صنعتی اطلاق میکرد اشاره کنیم: وال استریت، سیا و مافیا. هر کس این جانور را به چالش بکشد کارش تمام است. من فکر می کنم کندی به خاطر همین کشته شد. نیکسون هم با احیای روابط با چین، تماسهایی که با شوروی برقرار گرفت و پایان دادن به جنگ ویتنام باعث شد تا این جانور خشمگین شود.
آمریکاییها همیشه رویای موفقیت دارند. هر آمریکایی آرزوی داشتن پول، قدرت و موفقیت را دارد. ولی خب بیشتر آنها شکست میخورند. به همین دلیل نیکسون نمادی از انسانهای عادی است. کندی نماد موفقیت بود. اما نیکسون نماد شکست. این جنبه شخصیت او ویلی لومان در فیلم «مرگ فروشنده» را به یاد من میآورد.
در مورد صحنه حضور نیکسون در بنای یادبود آبراهام لینکلن توضیح دهید. آیا این رویداد واقعی بود یا یک تمثیل است؟
کاملا واقعی است. چهار صبح یکی از روزهای ماه مِی سال ۱۹۷۰. به گمانم داستان جالبی است. به نظر میرسیده کمی مست بوده است. به هر حال، این صحنه نیکسون آسیب پذیری را نشان میدهد که سعی میکند با دیگران ارتباط برقرار کند. گفتگوی واقعی در خصوص فوتبال، موج سواری و مقداری کمی در خصوص جنگ بود. ولی من میخواستم از این صحنه استفاده کنم تا نظرم را در مورد سیستم بیان کنم.
چرا تاکید روانی زیادی روی مادر سرسخت و مرگ دو برادرش وجود دارد؟
زمانی که نیکسون زنده بود مردم دایم میپرسیدند: «نیکسون کیست؟ امروز چه نقابی به صورت زده است؟» میدانیم که دو تا از برادرانش در جوانی مردند. و حتی من شنیدهام که این دو برادرش خیلی هم کاریزماتیک بودند، مانند کندیها. احساسم میگوید که به عنوان فرزندی که کمتر دوست داشته شده بود، تلاش زیادی میکرده تا موفقتر باشد. تصور میکنم مادرش او را تحت شرایطی دوست میداشته است. نامهای به مادرش نوشته است و آنرا اینگونه امضا کرده است: «سگ وفادار شما». از این رو معتقدم که احساساتش به دوران کودکیاش گره خورده بودند. ایدهآلهای مادرش که یک کلبی مسلک بود، به طور کامل در تضاد با رفتارهای او بود.
هنری کیسینجر گفته شما از منابع حاشیهای برای ساخت این فیلم استفاده کردهاید. جوابتان به او چیست؟
کیسینجر تنها شخصی بود که نیکسون به او خیانت نکرد و پشت پا نزد. کیسینجر خیلی تلاش میکند تا برای حفظ آبرویش در تاریخ بجنگد. کتابهای بسیاری او را به صورت یک انسان رذل به تصویر کشیده شدهاند آیا ما میتوانیم حرف کیسینجر را باور کنیم؟ فکر میکنم فیلمهای «جان اف. کندی» و «نیکسون» از این رو که تاریخ را به پرسش میگیرند، فیلمهای قوی و موفقی هستند. سوءظنهای او باعث حقههای کثیفی شد. او باعث و بانی واترگیت شد. کیسینجر باید در این زمینه پاسخ بدهد اما او هیچوقت صداقت نداشته است و از این نظر درست مثل ریچارد نیکسون است.
شما تقریبا تنها کارگردان آمریکایی هستید که به موضوعات سیاسی میپردازید. چرا؟
خوب قبل از هر چیز شما باید به سیاست و امور جاری علاقه داشته باشید. من کوستاو گاروس را خیلی تحسین میکنم. زمانیکه دانشجوی فیلم سازی بودم تصور میکردم که او دارد کارش را انجام میدهد و تاثیرش را بر دنیا میگذارد. آرزو داشتم ای کاش کس دیگری هم میبود. رسانههای آمریکایی -که اکثر آنها محافظهکار هستند- قلمرو خاص خودشان را دارند و فیلمسازان معاصر ناچارند به موضوعات مورد علاقه آنها وارد شوند. موفقیت چشمگیر فیلم «جان اف. کندی» به من این امکان را داد که فیلم «نیکسون» را بسازم.
چگونه دریافت شخصی شما از نیکسون در طول سالها دستخوش تغییر شد؟
در جوانی من از آیزنهاور و نیکسون به همراه پدرم حمایت میکردم. آن زمان ۱۴ ساله بودم. بعدها میخواستم که جنگ ویتنام را خاتمه دهد. واترگیت مشکلاتش را پیچیدهتر کرد. ریاست جمهوری را به موضوعی شخصی تبدیل کرده بود. موضوع آمریکا نیست، موضوع این است که نیکسون گند زده بود. وقتی او در سال ۹۴ مُرد، دیدم که رسانهها به کل گذشته او را فراموش کردهاند و از او به عنوان سیاستمداری کهنهکار یاد میکنند. از این رو تصمیم گرفتم تا یک نگاه روانشناختانه عمیق به زندگی او بیندازم. قصد نداشتم یک فیلم مجادلهآمیز بسازم.
استقبال از فیلم شما در آمریکا چگونه بود؟
از لحاظ سیاسی مورد هجوم واقع شد. در حالی که این فیلم بیشتر یک زندگینامه است. خیلی ناامید شدم از اینکه جوانان آمریکایی اقبالی به این فیلم نداشتند.
پی نوشتها:
۱- مصاحبه هنری کیسینجر در خصوص نیکسون را که سایت دیپلماسی ایرانی ترجمه کرده است از اینجا بخوانید
۲- متن انگلیسی آن اینگونه است:
"Defeat doesn't finish a man, quit does. A man is not finished when he's defeated. He's finished when he quits."
این جمله من را یاد جمله مشهوری از ارنست همینگوی میاندازد. «یک مرد شاید نابود شود اما شکست نمیخورد»."Man is not made for defeat. A man can be destroyed but not defeated."
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
- برای نوشتن نظر خود تنها از حروف و نویسههای استاندارد فارسی استفاده نمایید.
- فارسی زبان مادری ماست. بر ماست که فارسی را پاس داشته و درست بنویسیم.
- در صورتیکه امکان فارسی نویسی در سیستم عامل خود را ندارید میتوانید از ویرایشگر بهداد بهره بگیرید.