طبیعت بیجان

پوستر فیلم طبیعت بیجان. کاری از مرتضی ممیز. پاکت نامه و ساعت شماطه‌دار در پوستر نشان داده شده‌اند

نویسنده و کارگردان: سهراب شهید ثالث
مدیر فیلمبرداری: هوشنگ بهارلو
تدوین: روح الله امامی
تیتراژ و طراح پوستر: مرتضی ممیز
تهیه کننده: پرویز صیاد
بازیگران: بنیادی، زهرا یزدانی، حبیب الله سفریان، محمد علینقی کنی، مجید بقایی، هدایت الله نوید
سال ساخت: 1354

داستان فیلم به زندگی زن و شوهری پیر در نقطه‌ای دور افتاده می‌پردازد. مرد، سوزنبان ساده‌ای است که تنها کارش این است که روزی دوبار خط را عوض کند. در ابتدای فیلم بازرس خط به همراه دو نفر دیگر به دیدن او می‌روند و حکم بازنشستگی‌اش را به او ابلاغ می‌کنند. حکم بازنشستگی پیرمرد سوزنبان نقطه عطفی در فیلم است. از سویی دیگر زن نیز در خانه‌ی ساده و محقرشان قالیچه می‌بافد تا امورات زندگی بگذرد. در قسمتی از فیلم دو نفر برای خرید قالیچه به خانه زن و مرد می‌روند. در قسمتی دیگر تنها فرزندشان که خدمت سربازی را می‌گذراند به دیدن آنها می‌آید و فردا با پایان یافتن مرخصی‌اش به پادگان بر می‌گردد. همه چیز کاملا ساده و بیجان بنظر می‌رسد. یکروز شخصی به محل کار سوزنبان می‌آید و ادعا می‌کند جانشین اوست. سوزنبان به شهر می‌رود تا شکایت کند. در نهایت به کافه‌ای می‌رود و کمی عرق می‌خورد. در آخرین صحنه سوزنبان و زنش خانه‌ی محقرشان را ترک می‌کنند در حالیکه زن  ساعت شماطه‌داری در دست دارد و مرد نیز مشغول بار کردن اثاثیه منزل است. فیلم در این نقطه به پایان می‌رسد.

من فیلم‌هایم را از زاویه نگاه یک نظاره‌گر می‌سازم و با این روش اجازه می‌دهم مخاطبانم خودشان به قضاوت بنشینند.
شهید ثالث--

دوربین تقریبا در تمامی صحنه‌های فیلم ثابت است. این امر فیلم را به قطعاتی مجزا تقسیم می‌کند که در قسمتهایی تقدم و تاخر زمانی دارند. گویی فیلم‌ساز می‌خواهد با این کار زمان و مکان را بی‌حرکت نشان بدهد. آینده در گذشته و گذشته در آینده سیر می‌کند. نمی‌توان خطی جدا کنند بین آن‌ها ترسیم کرد. این امر خصوصا در ابتدای فیلم بارزتر است.

«نه پیرمرد و نه همسرش آماده هیچ تغییر و تحولی نیستند؛ زیرا زمان مفهوم طبیعی خودش را برای آن‌ها از دست داده است. سه بُعد زمان(حال و گذشته و آینده) برای آن‌ها معنایی ندارد، و زندگی آن‌ها در توهم زمان حال تکرار می‌شود. فیلم در زمان حال می‌گذرد؛ تمامی زمان لحظه حاضر است. آن‌ها در لحظه حاضر زندگی می‌کنند، در اکنون؛ گویی چیزی به نام گذشته و آینده وجود ندارد. زمان حال گذشته را تکرار می‌کند و آینده می‌تواند آبستن خطر باشد. در حقیقت برای آن‌ها حرکتی به سوی آینده وجود ندارد؛ زیرا فقط می‌توانند گذشته را به صورت زمان حال تکرار کنند و پشت سر بگذارند. اما زمان به عنوان چارچوب امکانات به ناچار پدیده دگرگونی را پیش می‌آورد؛ دگرگونی به صورت رویداد غیرمنتظره، یا همان اعلام حکم بازنشستگی.» [1]

فیلم بعد از دریافت حکم بازنشستگی پیرمرد به نوعی حتی تماشاگر را هم به هم می‌ریزد. فیلم در نقطه‌ای به پایان می‌رسد که گویا زمان نیز از کار می‌افتد و مرد در آخرین صحنه نگاهی به آیینه می‌اندازد و در حالی به شدت افسرده بنظر می‌رسد این آخرین وسیله را هم  برمی‌دارد.


نمایی از فیلم طبیعت بیجان.

ثابت بودن دوربین در بیشتر صحنه‌ها برداشت‌های دوربین را تبدیل به پرتره‌های زیبایی کرده است که در آن اشیا ثابت هستند و حرکت انسانها گویی تاثیری در مانایی طبیعت ندارد. جدا از اینکه این امر باعث خلق تصاویر زیبا و بدیع نیز شده است.

پوستر فیلم طرحی است از زنده یاد مرتضی ممیز. پوستر زمینه‌ای تیره دارد که عکس پیرمرد در حالی که گویا ممهور به مهر «طبیعت بی‌جان» شده است دیده می‌شود. پاکت نامه و ساعت شماطه‌دار شاید یادآور نامه بازنشستگی پیرمرد و ساعات حرکت قطار باشد.


1- قسمتی از نقد محمد بهارلو بر این فیلم با عنوان: «طبیعت بی‌جان، فیلمی منزوی و جدا افتاده»  (پیشنهاد می‌کنم این یادداشت را حتما بخوانید.)

لینک در شناخت شهید ثالث و سینمای او می‌تواند مفید باشد:
فیلم شناسی کامل سهراب شهید ثالث