از بام خانه تا به ثریا از آن تو

دو برادر میراث مانده از پدر را به تقسیم نشسته‌اند. چه زیبا این معرکه را وحشی بافقی به نظم درآورده است. با هم به تماشای این معرکه بنشینیم چرا که شعر براستی زبان تصویر است.


زیباتر از آنچه مانده ز بابا از آن تو
بد ای برادر از من اعلا برای تو
این تاسِ۱ خالی از من آن کوزه‌ای که بود
پارینه۲ پر ز شهدِ مصفا از آن تو
یابویِ ریسمان گسلِ میخ کن زمن
مهمیزِ۳ کله تیزِ مطلا ازآن تو
آن دیگِ لب شکسته‌ی صابون پزی ز من
آن چمچه‌ی۴ هریسه۵ و حلوا از آن تو
این غولِ شاخ کج که زند شاخ از آن من
غوغایِ جنگ و قوچ و تماشا از آن تو
این ۶ استرِ چموش و لگد زن از آن من
آن گربه‌ی مصاحبِ۷ بابا از آن تو
از صحن خانه تا به لب بام از آن من
از بام خانه تا به ثریا از آن تو

وحشی بافقی

۱- تاس: ظرفی شبیه کاسه که در آن آب یا شراب ریزند
۲- پارینه: سال پیش
۳- مهمیز: آهنی بر پاشنه کفش سوارکار که با آن اسب را زند
۴- چَمچِه: ملاقه و کفگیر
۵- هریسه: خوراکی است از گوشت و گندم (حلیم)
۶- استر: اسب
۷- مصاحب: همنشین

مطلب بسیار کامل و جالبی در خصوص شعر بالا را می‌توانید در پیوند زیر دنبال کنید:
قسمت‌نامه در ادب پارسی، از عصر صفوی تا اقبال لاهوری

در زیر می‌توانید گزیده‌ای از غزلیات او را بخوانید:
Vahshi Baafghee