این سه نفر

گاهی اوقات عکس‌ها بیشتر از یک تصویر ساده‌اند. آنها ممکن است برگی از تاریخ باشند. بارها این عکس را دیدم و هر بار چیز تازه‌ای در آن یافتم.

سکوت

وقتی "آنان" آمدند و "کمونیست"ها را بردند
سکوت کردم!
من که "کمونیست" نبودم!


سپس بازآمدند و "سوسیال دموکرات"ها را بردند
سکوت کردم!
"سوسیال دموکرات" نبودم من!


به سراغ "سندیکالیست"ها آمدند
همراه بردند آنان را نیز
سکوت کردم!
اندیشیدم: "من که سندیکالیست نیستم آخر!"


و ...
عاقبت
وقتی مرا می‌بردند،
سکوت بود و سکون بود
و هراس در تنهایی آدم‌ها،
و در ضرباهنگ چکمه‌ها و قلب‌ها،
در وحشت و دلشوره‌ی کوچه،
همراه ما می‌رفت
و دیگر هیچ‌کس نمانده بود
تا بردن مرا
بانگی به اعتراض بر آورد!


*****

شعر بالا با عنوان سکوت، ترجمه‌ی آزادی است از سخن معروف مارتین نیمولر که به اشتباه در ایران از قول برشت نقل می‌شود.