۱-از همان ابتدا هم امید چندانی به «لیست امید» نمیرفت. امید نه از این جنس که وزیرِ رد شده دوره قبل، حالا شده وزیر. مجلس هم که مجلسِ اعتدال است، دولت هم که از ابتدا دولتِ اعتدال بود. حالا اگر کسی گفتمانش به این اعتدالیون نزدیک نباشد، دستش در پوست گردوست. باید ثابت کند که تندرو نیست! چه خوب که همان ابتدا جوادی آملی گربه را دم حجله کشت و گفت:«اعتدال از رذیلترین رذایل است»[۱].
امید یعنی علی مطهریِ شجاع؛ که آنهم از دل این لیست امید نیامده که بخواهد وام دار این وکیلالدولهها باشد. حالا آش آنقدر شور شده است که صدای برخی هم در آمده است که چرا لیست امید را با «پول و رانت» بستهایم[۲]. نتیجهاش شده است نمایندهای که تنها هنرش در مجلس نطقی است در دفاع از پدرِ مفت خورش[۳]. این را بگذارید کنار مصاحبهها و تاکیدهای پی در پی محمدرضا عارف در قرار گرفتن شایستهترینها در لیست امید؛ وگرنه چه کسی شایستهتر از من، اگر پدر من هم میبود فاضل! از این بابت سرزنشی بر عارف نیست. من عارف را یک اصلاحطلب واقعی میدانم. چرا که هرگز قابل اعتماد نیستند. جایی که نباید باشند، در صف اول میایستند و جایی که باید باشند مزاجشان سازگار نمیافتد. بین دو اصلاحطلب واقعی آنکسی اصلاحطلبتر است که بیشتر چانه میزند و بهتر لابی میکند. اصلاحطلبان خوب بلدند فشار از پایین را خرج چانهزنی از بالا کنند. نه! از همان ابتدا هم امیدی به این لیست امید نمیرفت.
۲- من هرگز به امیدِ «لیستِ امید» پای صندوق رای نرفتم. حتی رای من به روحانی، به امید تغییر نبود. منصف باشیم روحانی دستکم از آن که مینمود، بیشتر نمود داشت. با اینکه در ایران زندگی نمیکنم، ولی خانواده و دوستان و آشنایان بسیاری را قانع کردم که وقت تنگ است و فرصت محدود. بایستی رای داد. موجودیت ایران در خطر است. آنچه میگذرد موجودیت ایران را تهدید میکند. اینجا صحبت از مام وطن است. سالهاست انتخاب ما محدود شده است به برگزیدن بد از بدتر. ناکامیهای تاریخی و پی در پی، به ما آموخته است که دیگر چه میخواهیم و چه نمیخواهیم. نمیخواهیم که از ایران فقط نامی در کتب تاریخ بماند. شکستِ نسل من، نابودی نسل بعد را رقم خواهد زد. من به لیست امید رای دادم و به رای خودم هم افتخار میکنم. اما این دلیلی نمیشود که دوستان اصلاحطلب ما فکر کنند این رای ذاتی است و باز هم میتوانند با آن لابیهای خودشان را جلو ببرند. در انتخابات بعد اگر اوضاع بر همین منوال ادامه یابد، رای من و بسیاری مثل من در صندوق ریخته نخواهد شد.
۳- باید رای میدادیم. انقلاب و دگرگونی هدف غایی نیست. چه اینکه به سال ۵۷ یکبار به گمان خودمان دیو را از پنجره بیرون کردیم، اما فرشتهای در خانهمان را نکوفت. آنچه بر ما آشکار شده است همین وضعیت اسفناک روزگار ماست. جامعهای که از درون در حال اضمحلال است. راهِ حل همان اصلاح تدریجی امور است اما دست نیاز ما به اصلاحطلبان دراز نیست. جامعهی ما نیاز به تغییر از درون دارد و این تغییر در حال اتفاق افتادن است. این تغییر و پوست اندازی مثل هر فرآیند دیگری به زمان نیاز دارد. اینجاست که نقش تاریخی اصلاحطلبان برجسته میشود. ما باید خوشحال باشیم وقتی اصلاحطلبان با فتنه مرزبندی میکنند و بازی «کی بود، کی بود، من نبودم» راه میاندازند. اصلاحِ اصلاحطلبان خود بخشی از این روند تاریخی است.
کسانی که فکر میکنند جنبش سبز شکست خورده است سخت در اشتباهند. جنبش سبز را شاید بتوان موج سومی دانست که علت ناکامیهای تاریخی را در خود ما جستجو میکند. اما کامیابی را هم از خود ما طلب میکند. جنبش سبز روزی ققنوس بار از خاکستر خود برخواهد خواست. آنجاست که انتخاب ما دیگر بین بد و بدتر نخواهد بود. امید واقعی همین است.
پی نوشتها:
۱- مصاحبه آیتالله جوادی آملی را از اینجا بخوانید. تاریخ این سخنرانی پیش از انتخابات سال ۹۲ است، اما پس از انتخابات به دفعات منتشر شد.
۲- خانم الهه کولایی -که احترام بسیاری برای ایشان قائل هستم- در مصاحبهای با «آرمان امروز» گفتهاند که برخی افراد با «رانت» و «پول» وارد لیست امید شدهاند. این نکته هیچ گونه تعجبی را بر نمیانگیزد. شاید اگر جز این بود باید متعجب میشدیم.
۳- نگاهی داشته باشید به عملکرد فاطمه حسینی در مجلس. دستکم چهار نماینده در لیست امید به خاطر نسبتهای خانوادگی در لیست قرار گرفتهاند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
- برای نوشتن نظر خود تنها از حروف و نویسههای استاندارد فارسی استفاده نمایید.
- فارسی زبان مادری ماست. بر ماست که فارسی را پاس داشته و درست بنویسیم.
- در صورتیکه امکان فارسی نویسی در سیستم عامل خود را ندارید میتوانید از ویرایشگر بهداد بهره بگیرید.