سکوت
وقتی "آنان" آمدند و "کمونیست"ها را بردند
سکوت کردم!
من که "کمونیست" نبودم!
سپس بازآمدند و "سوسیال دموکرات"ها را بردند
سکوت کردم!
"سوسیال دموکرات" نبودم من!
به سراغ "سندیکالیست"ها آمدند
همراه بردند آنان را نیز
سکوت کردم!
اندیشیدم: "من که سندیکالیست نیستم آخر!"
و ...
عاقبت
وقتی مرا میبردند،
سکوت بود و سکون بود
و هراس در تنهایی آدمها،
و در ضرباهنگ چکمهها و قلبها،
در وحشت و دلشورهی کوچه،
همراه ما میرفت
و دیگر هیچکس نمانده بود
تا بردن مرا
بانگی به اعتراض بر آورد!
شعر بالا با عنوان سکوت، ترجمهی آزادی است از سخن معروف مارتین نیمولر که به اشتباه در ایران از قول برشت نقل میشود.
سکوت کردم!
من که "کمونیست" نبودم!
سپس بازآمدند و "سوسیال دموکرات"ها را بردند
سکوت کردم!
"سوسیال دموکرات" نبودم من!
به سراغ "سندیکالیست"ها آمدند
همراه بردند آنان را نیز
سکوت کردم!
اندیشیدم: "من که سندیکالیست نیستم آخر!"
و ...
عاقبت
وقتی مرا میبردند،
سکوت بود و سکون بود
و هراس در تنهایی آدمها،
و در ضرباهنگ چکمهها و قلبها،
در وحشت و دلشورهی کوچه،
همراه ما میرفت
و دیگر هیچکس نمانده بود
تا بردن مرا
بانگی به اعتراض بر آورد!
*****
شعر بالا با عنوان سکوت، ترجمهی آزادی است از سخن معروف مارتین نیمولر که به اشتباه در ایران از قول برشت نقل میشود.
اشتراک در:
پستها (Atom)